سرشک دیده من نثار تربت تو
همیشه گریه کنم به یاد غربت تو
ای که عطا و کرم همیشه عادت تو
ششر زد بر جگر غم شهادت تو
ای شده خون بر دلت
یار جانی قاتلت
بر تو بی جرم و گناه
خانه ات شد قتلگاه
————————