دیریست زخم کهنه ای بر سینه دارم
با درد و مهنت الفتی دیرینه دارم
دیریست با مرغ شبانه همنوایم
گل واژه زخمی ترین احساس هایم
در باغ سبز آرزو دیدم خزان را
پژمردن گل های یاس و ارغوان را