طلوع میکند آن آفتاب پنهانی/
ز سمت مشرق جغرافیای عرفانی/
دوباره پلک دلم میپرد نشانه ی چیست؟/
شنیده ام که میآید کسی به مهمانی/
کسی که سبزتر است از هزار بار بهار/
کسی شگفت کسی آن چنانکه میدانی/
تویی بهانه ی آن ابرها که میگریند/
بیا که صاف شود این هوای بارانی/
تو از حوالی اقلیم هرکجا آباد/
بیا که میرود این شهر رو به ویرانی/
کنار نام تو لنگر گرفت کشتی عشق/
بیا که یاد تو آرامشی است طوفانی