ماه باید در آسمان باشد و از خورشید نور بگیرد../
همهمه در بیرون شدت گرفت و در آنچنان کوفته شد که ستون های خانه پیامبر لرزید/
بیرون بیایید وگرنه همه تان را آتش می زنیم/
صدا صدای عمر بود/
تو با یک دنیا غم از جا بلند شدی و پشت در رفتی اما../
در را نگشودی/
تو را با ما چه کار ، بگذار عزاداریمان را بکنیم/
باز عمر فریاد زد علی عباس و بنی هاشم همه باید به مسجد بیایند و با خلیفه پیامبر بیعت کنند/
گفتی کدام خلیفه؟ امام و خلیفه مسلیمن که اینجا بالای سر پیامبر است/
گفت مسلیمن با ابوبکر بیعت کردند در را باز کن../
وگرنه... وگرنه آتش می زنم../
یک نفر به عمر گفت این که پشت در ایستاده دختر پیامبر خداست../
اینجا خانه رسول الله است.. /
عمر دوباره نعره کشید این خانه را با هر آنکه در آن است آتش می کشم..